عاشورای جمهوری اسلامی و سناریوی آلترناتیو سازی
آذر ماجدی

عاشورای جمهوری اسلامی فرا رسیده است. چهره هایشان پریشان و هراسان است. یک جناح نعره میکشد، جناح دیگر قمه میزند. هر دو عاجز و درمانده چشم بهم دوخته اند و دشمن را بیکدیگر نشان میدهند. راهی نمی یابند. جناح هار حاکم به آسانی کنار نمیرود، در واپسین تلاش ها میکوشد هر آنچه را بتواند با خود به گور ببرد. جناح مغضوب با ترس و لرز به این شرایط مینگرد و عاجزانه دست آشتی بسوی "پدر غضبناک" دراز کرده است. ملتمسانه درخواست "رحم و ملاطفت و مدارا" میکند. دشمن، اما هر روز قویتر، با اعتماد به نفس بیشتر، مصمم تر و شاداب از پیشروی های تاکنونی خویش، خصومت آشتی ناپذیر و نفرت عمیق و دیرینه خود را صریح تر و آشکار تر به نمایش میگذارد. ضد تظاهرات عاشورا هم برای مردم و هم برای رژیم اسلامی یک نقطه عطف بود.
جبهه نظام

دو جناح نظام به یکدیگر در مورد وخامت اوضاع و سقوط قریب الوقوع رژیم هشدار میدهند، هر یک از منظر خود:
"بدون مجامله بگوئيم و بپذيريم كه امروز آن خطر رخ نموده و همه را تهديد مي كند. البته ما چه بخواهيم و چه نخواهيم چه بپذيريم و چه نپذيريم زنگ خطر به صدا درآمده است. خطر زنگ می زند اما برای ورود اجازه نمی گيرد و منتظر باز شدن در هم  نميماند حتی از در بسته هم وارد می شود . ...گستاخی ها و اهانت ها به مقدسات بسيار زياد شده و ترديد نبايد كرد كه اين روند به نفع كشور و ملت نيست. هيچكس نبايد از شعارهای گستاخانه ای كه عليه مقدسات دينی و ملی و حاكميتی داده می شود خرسند باشد. اين سيل كه به راه افتاده اگر متوقف نشود همه چيز را با خود می برد و گزينشی عمل نخواهد كرد. اين گستاخی يكباره متولد نشده نتيجه عملكردهای ناصواب است. هرچه زودتر بايد ريشه ها را شناخت و سوزاند تا جلوی اين سيل بنيان كن گرفته شود . " (سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی ۱۰ دی، با عنوان "راه باز است." خط تاکید از ما است.)
نماینده خامنه ای در سپاه، آخوند علی سعيدی اوضاع را چنین توصیف میکند:
 "در فتنه امروز صحنه را ببينيد كه آغازگر فتنه چه كسانی بودند اما ادامه دهندگان چه كسانی هستند... امروز ديگر دور از دست عوامل فتنه در رفته و ادامه فتنه به دست آنها نيست. به نحوی كه اين افرادی که در خيابان‌های تهران و در روز عاشورا آشوب كردند برای حرف فلان آقا كه فتنه را شروع كرد تره هم خرد نمی‌كنند يعنی اگر كه آن آقا بگويد ما شما را قبول نداريم اين ادامه دهندگان نيز خواهند گفت كه ما هم تورا قبول نداريم . ...  برخی از آقايان می‌گويند به هر دو طرف نصحيت می‌كنيم كه كوتاه بيايند اما ما می‌گوييم شما قضيه را اشتباه گرفته‌ايد. زيرا درگيری دیگر بين موسوی و احمدی نژاد نيست. ادامه دهندگان فتنه از همه چيز عبور كرده‌اند و هويت انقلاب، اساسی‌ترين ستون انقلاب و آرمانهای امام را نشانه رفته‌اند."
هر دو جناح مرگ را در مقابل چشمان خود دیده اند. دارند غالب تهی میکنند. آخرین کارت ها را روی میز میگذارند. این تمهیدات اما بیشتر حکم تیر در تاریکی را دارد. هر دو "خاک بر سر" شده اند. یکی از روی استیصال نعره میکشد، دیگری برای "آشتی ملی" عز و التماس میکند. اما هر دو در مقابل "ساختار شکنان" (بخوان مردم سرنگونی طلب) علی گونه، شمشیر ذوالفقار از رو می بندند. هر چه میخواهند بگویند، زمین و آسمان را بهم بدوزند، اما اکنون همه میدانند که دیگر "حفظ نظام گزینه" نیست؛ چون نمیتواند باشد.
جبهه مردم

اوضاع جامعه در عرض ۶- ۷ ماه کاملا متحول شده است. شرایط با شتاب خارق العاده متحول میشود. مردم قادر شده اند بر ترس و هراس خود از این هیولای وحشی چیره شوند. دیگر حاضر نیستند که صحنه نبرد را ترک کنند. هر بار عقب می نشینند تا قوی تر، متحد تر، رادیکال تر و عزم جزم تر کرده پا به میدان بگذارند. از قدس به ۱۳ آبان تا ۱۶ آذر و سپس عاشورا فقط ۴ ماه گذشته است. اما اوضاع جامعه قابل بازشناسی نیست. بسیاری پل ها پشت سر هم مردم و هم جمهوری اسلامی خراب شده است. دیگر بهیچ قیمتی نمیتوان جامعه را به ۶ ماه پیش بازگرداند. همه اینرا میدانند.
نفرت سی سال انباشت شده مردم دیگر سر ریز شده است. سی سال سرکوب و جنایت، فقر و فلاکت، زن ستیزی و بیحقوقی، حکومت مذهبی و آپارتاید جنسی، فقدان شادی و یک زندگی انسانی، مردم را به جنگ نهایی با رژیم اسلامی کشانده است. مردم تا این نظام را سرنگون نکنند، کوتاه نخواهند آمد. این آتشی که شعله هایش دارد تمام ارکان نظام اسلامی را به آتش میکشد، از نفرت و خصومتی عمیق و قدیمی زبانه کشیده است و به آسانی خاموش نخواهد شد. مردمی که سالها در کمین رژیم نشسته بودند، اکنون وارد صحنه جنگ شده اند. این جنگ آخر مردم با جمهوری اسلامی است. مردم در این جنگ رو در رو و نابرابر قدرت خود را باز شناخته اند. ظرفیت های بیکران و انقلابی قدرت خود را دریافته اند. از این رو است که سلاح ارعاب کارآیی خود را از دست داده است. از این رو است که زندان، شکنجه، تجاوز و اعدام دیگر برای رژیم کارساز نیست. همبستگی عمیق و هیجان انگیزی در میان مردم شکل گرفته است. روانشناسی جامعه بکلی دگرگون شده است.
بی اعتباری نقطه سازش ها

از این رو است که بیانیه های رنگارنگ سران سبز اسلامی یکی پس از دیگری ظهور نکرده سقوط میکنند. موسوی و شرکاء هیچ اهرمی برای خاموش کردن آتش خشم و نفرت مردم ندارند. مردم برای آنها تره هم خرد نمیکنند. اراجیف خاتمی و نامه کروبی نیز به همان زباله دانی افتاد که بیانیه ۱۷ موسوی. "اتاق فکری" سبز اسلامی (این نام شیک و امروزی همان "۵ تن" است) در خارج کشور نیز مشغول خودفریبی و خوش خیالی است. تصور میکند که در حفظ نظام منحوس اسلامی میتواند نقش بازی کند. می اندیشد که میتواند توری زیر موسوی پهن کند تا بنوعی بیانیه "آشتی ملی" اش را نجات دهد:
"همگی ما بر نقش رهبران جنبش سبز در ایران که عملا نقش محوری و مرکزی دارند،  تاکید تمام داریم، باور داریم که این جنبش بدون رهبری به سامان نمی رسد. آقایان موسوی، کروبی و خاتمی به شایستگی ثابت کرده اند که از چنین توان و تدبیری بهره ور اند. از سوی دیگر رهبران جنبش سبز در ایران ملاحظات و محذورات مشخصی دارند. از این رو ما این توجه را داشتیم که مبادا در میان بدنه جنبش سبز و رهبری آن فاصله ای ایجاد شود. تفاوتی که در میان بیانیه ما و بیانیه هفدهم مهندس موسوی مشهود است برای پرکردن چنین فاصله ای است... . در مورد هنگام انتشار بیانیه هم، نقطه نظر های متفاوتی وجود دارد. چنان که می دانید برخی بیانیه موسوی را به نوعی پس روی ازمطالبات جنبش سبز تلقی کردند، که البته تلقی نادرستی بود. بیانیه ما هر گونه ابهام و مجال سوء استفاده را بر طرف کرد." (عطاالله مهاجرانی در گفتگو با سایت جرس در مورد بیانیه ۵ تن و جنبش سبز اسلامی.)

آلترناتیو سازی درباری
عمر رژیم اسلامی به پایان رسیده است. این واقعیت را همه تشخیص داده اند. این حقیقت شیرین را در وجنات ترسان و پریشان کار بدستان رژیم اسلامی و جناح مغضوب میتوان دید، در شجاعت و پیشروی های چشمگیر مردم میتوان تشخیص داد، رسانه ها و دولت های غرب نیز آغاز به اذعان آن کرده اند. هر روز یک رسانه جدید سوت پایان نظام اسلامی را به صدا در میاورد. قدرت بیکران مردم در مقابله با این نظام قاتل و وحشی بالاخره این حقیقت جان سخت را در مغز تمام ناظران و تحلیل گران بومی و غیربومی فرو کرد. لذا بنظر میرسد که آلترناتیو سازی ها دارد جان میگیرد.
نوشته جفری گدمین، رئیس رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی، (از نهاد های رسمی دولت آمریکا) در مجله «فارین پالیسی» را میتوان خصلت نمای این شرایط نامید. وی پس از گفتگو با شیرین عبادی در مورد تحولات اوضاع ایران چنین مینویسد:
"خانم عبادی تاکید می کند که «عمر این رژیم به سر آمده » مگر آن که به سرعت و به شکل بسیار محسوس، سیاست و جهت گیری های خود را تغییر دهد. ... با شنیدن سخنان شیرین عبادی، می توان دریافت که وضعیت سیاسی ایران از زمان انتخابات ریاست جمهوری تا به امروز، چقدر متحول شده است. به اعتقاد این برنده جایزه صلح نوبل، رژیم جمهوری اسلامی ایران آخرین روزهای عمر خود را سپری می کند. ... می توان دید که هم زمان با تشدید بحران سیاسی در ایران، مواضع خانم عبادی نیز دستخوش تغییر شده است. ... خانم عبادی در مجموع به سیاست خارجی فعلی دولت آمریکا امیدوار است. وی از مدافعان باراک اوباما است و معتقد است که رئیس جمهوری آمريکا به موازینی مثل حقوق بشر و ارزش های آزادی خواهانه پای بند است. ... بعید است که یک زن با دیدگاه های سکولار، بتواند در شرایط فعلی، رهبری مناسب برای جنبش اعتراضی ایران باشد، اما شکی نیست که حکومت ایران به شدت از فعالیت ها و نفوذ خانم عبادی هراس دارد."
گیدمن تحلیل خود را با این توصیه به دولت آمریکا پایان می برد: "اگر گروه حاکم بر ایران، به پایان روزهای حکومت خون بار خود رسیده اند، دولت آمریکا و متحدانش باید به فکر تجدید نظر در سیاست خود باشند. گوش سپردن به نظرات شیرین عبادی می تواند نقطه آغاز خوبی باشد."
دول غربی، بمنظور حفظ منافع خویش و ممانعت از شکل گیری و قدرت گیری چپ و کمونیسم، همواره مشغول کشف و ساختن آلترناتیوهای درباری برای نظام های در حال سقوط  هستند. سی سال پیش مهندسی اجتماعی – سیاسی غرب به قدرت گیری اسلامیست ها در ایران انجامید. تلاش برای ممانعت از قدرت گیری چپ در ایران، دول غربی را به تکاپوی شکل دادن به یک آلترناتیو ضد انقلابی در مقابل خیزش انقلابی مردم در سال ۱۳۵۷ انداخت. حاصل این تحرکات ارتجاعی روی کار آمدن نظام اسلامی در ایران و سی سال کشتار و سرکوب وحشیانه مردم بود.
طی این سالها دول غربی با قاطعیت از جریانات اصلاح طلب حکومتی دفاع کرده اند. در ماه های اخیر نیز از همین سیاست پیروی نموده اند. اکنون که سقوط قریب الوقوع رژیم اسلامی بر همه آشکار شده است، تلاش برای شکل دادن به آلترناتیوهای ارتجاعی و ضدانقلابی دگربار فعال شده است. چند سال پیش زمانی که کمیته صلح نوبل بعنوان یک "زن مسلمان" که ضمن دفاع از اسلام از حقوق زنان دفاع کرده به خانم عبادی جایزه داد، ما اعلام کردیم که این تلاشی برای ساختن یک "آن سان سوچی" اسلامی برای مردم ایران است. ظاهرا دولت آمریکا و غرب این گزینه را امتحان خواهند کرد. اما این یک خیال خام و باطل بیش نیست. مردم نه تنها رژیم منحوس اسلامی را به زیر میکشند، بلکه از اینگونه آلترناتیوهای ارتجاعی که چند سالی است غرب "ترشی" انداخته نیز عبور خواهند کرد. مردم خواهان آزادی، برابری و رفاه همگانی هستند. مردم میخواهند که بر روی ویرانه های نظام جنایتکار اسلامی یک نظامی آزاد و برابر بسازند. ما کمونیست های کارگری تضمین میکنیم که مردم بتوانند به این آرزوی دیرینه خود دست یابند. سازماندهی یک انقلاب کارگری و برقراری یک جمهوری سوسیالیستی تضمین کننده آن دنیای بهتری است که مردم در آرزویش این چنین قهرمانه به جنگ رژیم اسلامی رفته اند. حزب اتحاد کمونیسم کارگری دست بکار این امر خطیر است.