نگاهی به جامعه، نگاهی به اوضاع سیاسی، نگاهی به حزب

یک دنیای بهتر: خطر جنگی که تخاصم دو قطب تروریستی در بالای سر جامعه قرار داده بود کمتر شده است اما بجای آن "خطر" گسترش اعتراض رادیکال و آزادیخواهانه مردم در بالای سر رژیم بیشتر شده است. کلا نقش و جایگاه اعتراضات دانشجویان در تحولات جاری در جامعه را چگونه می بینید؟ آیا ورق برگشته است؟ دور تعرض مردم است؟
آذر ماجدی: بالا گرفتن خطر جنگ و اعمال تحریم اقتصادی به رژیم بهانه ای برای تشدید و گسترش سرکوب داد. دستگیری فعالین کارگری، جنبش حقوق زن و دانشجویان مدتی پیش از 16 آذر اوج تازه ای گرفته بود. رژیم اسلامی داشت خود را برای 16 آذر آماده میکرد! با دستگیری فعالین دانشجویی و با تلاش برای ایجاد فضای سرکوب و خفقان میکوشید 16 آذر را بی خطر از سر بگذارند. لیکن این بار با مقابله سازمانیافته دانشجویان روبرو شد.
علیرغم دستگیری تعدادی از فعالین شناخته شده دانشجویی پیش از 16 آذر، دانشجویان یک نمایش وسیع قدرت در شهرهای مختلف بمدت یک هفته سازمان دادند. روشن است که رژیم اسلامی می پنداشت تمهیدات لازم برای ممانعت از شکل گیری چنین اعتراضی را بکار بسته است. رژیم اسلامی بهیچوجه انتظار چنین نمایش قدرتی را نداشت. نیروهای آزادیخواه، برابری طلب و چپ درون دانشجویان با این نمایش قدرت قوی، متحد و سازمان یافته نه تنها رژیم اسلامی، بلکه سایر جریانات دانشجویی، جامعه و رسانه های بین المللی را شگفت زده کرده بودند. لحن ها بروشنی در انعکاس گزارشات این واقعه تغییر یافته بود. این بار نه تحکیم وحدت و گرایشات ملی – اسلامی، بلکه نیروهای آزادیخواه و برابری طلب و چپ در جلوی صحنه قرار داشتند. بسیاری از رسانه ها لکنت زبان گرفتند. زبانشان را گاز گرفتند. با این حال عکس های باشکوه پلاکاردهای سرخ با شعار آزادی و برابری و صف منظم زنان و مردان جوان در تمام دنیا پخش گردید.
تنها شعارها نبود که متفاوت بود، حضور وسیع زنان جوان در این تجمعات نشان از یک گرایش دیگر داشت. تمام شئونات این تجمعات متفاوت بود. رژیم اسلامی بهمراه دنیا از این نمایش قدرت یکه خورد. این تجمعات نشان داد که اگر بختک رژیم اسلامی حتی یک روز از بالای سر جامعه برداشته شود، چه نسیمی از آزادیخواهی، برابری طلبی، مدرنیسم و سکولاریسم در ایران به نمایش خواهد آمد. عکس العمل تند رژیم برای تعرض بیشتر به فعالین دانشجویی و قرار دادن آنها زیر شکنجه های شدید، خود گواه هراس جمهوری اسلامی از قدرت آزادیخواهی، برابری طلبی و چپ در جامعه است.
16 آذر جامعه و مناسبات میان مردم و رژیم را وارد مرحله نوینی کرد. فضای نامه های ملتماسانه پیشین برای آزادی برخی از دستگیرشدگان جای خود را به تعرض برای آزادی زندانیان و مقابله برای آزادی زندانیان سیاسی داد. اکنون ما با شرایط تحول یافته ای روبرویم. باید کوشید که این فضا و مومنتوم را زنده نگاه داشت. تلاش برای آزادی زندانیان سیاسی را با تمام قوا به پیش برد. در همان حال باید خود را برای حملات متقابل رژیم نیز آماده کرد. برای مقابله با یک دور دیگر سرکوب خشن. این مساله منتفی نیست و باید برای آن آماده بود.
یک دنیای بهتر: مبارزه برای آزادی دانشجویان و کارگران و فعالین حقوق زن دستگیر شده اکنون به یک عرصه مهم در مبارزات مردم برای عقب راندن رژیم اسلامی تبدیل شده است. گرهی ترین اقدامات در این راستا برای پیشروی کدام است؟ چه باید کرد؟
آذر ماجدی: سازماندهی یک مبارزه متحد و متشکل در داخل ایران و در سطح بین المللی و وارد آوردن یک فشار دائم سیاسی بر رژیم اسلامی موثرترین راه است. طی همین مدتی که از دستگیری دانشجویان میگذرد، تلاش های خانواده های دانشجویان زندانی، دانشجویان در داخل کشور و جنبش همبستگی در خارج کشور مسیر را نشان داده است. باید این مبارزات را ادامه داد. جمهوری اسلامی را باید شدیدا زیر فشار گذاشت، بنحوی که متوجه شود در اسارت نگاه داشتن این فعالین به زیانش است.
یکی از اقدامات بسیار مهم و مثبت متشکل شدن خانواده های زندانیان است. این پدیده خود گواه دگرگون شدن فضای حاکم بر جامعه است. سازماندهی توده ای در اشکال و ظرف های مختلف برای آزادی زندانیان سیاسی باید بعنوان یک سیاست اصلی پی گرفته شود. همین واقعیت که دستگیری ده ها تن از دانشجویان بدنبال فعالین کارگری و جنبش حقوق زن، نه تنها جامعه را به سکوت نکشاند، ارعاب ایجاد نکرد، بلکه برعکس به مبارزات وسیعتری دامن زد، بیانگر تحولات مهمی در جامعه و مناسبات مردم با رژیم است. این جوش و خروش و مومنتوم را باید حفظ کرد و گسترش داد.
یک دنیای بهتر: در حال حاضر در خارج کشور کمپین های متعددی براه افتاده است. آیا نباید سیاست "ائتلافی" در قبال این کمپین ها دنبال کرد؟ ملاحظات عمومی در این زمینه کدامند؟ اولویتها کدامند؟ این تحولات هنوز در محدوده "چپ" صورت میگیرد. چگونه چپ و کمونیسم کارگری میتواند پرچمدار مبارزه ای اجتماعی برای آزادی زندانیان سیاسی شوند؟
آذر ماجدی: بستگی به این دارد که منظور از سیاست ائتلافی چه باشد. تشکیل جبهه ای از سازمان های اپوزیسیون؟ یا تلاش برای دخیل کردن آنها در مبارزه برای آزادی دانشجویان و کلیه زندانیان سیاسی؟ شق دوم آن سیاستی است که باید دنبال کنیم. ما باید بکوشیم کلیه فعالین اپوزیسیون و از آن فراتر ایرانیان مقیم خارج کشور را به این مبارزه بکشانیم. باید یک مبارزه گسترده را سازمان دهیم. طی ماه دسامبر شاهد دو حرکت از این نوع بودیم که نسبتا موفقیت آمیز بود. البته این تحرکات تاکنون محدود به فعالین سیاسی و عمدتا چپ بوده است. ما هنوز نتوانسته ایم مردم را به عرصه فعال مبارزه بکشانیم.
این یک واقعیت است که مردم در یک شرایط ویژه و آن هم برای یک دوره معین به مبارزه کشیده میشوند. سالگرد 18 تیر 4 سال پیش یک نمونه خوب از فراگیر شدن مبارزه بود. آیا همیشه میتوان این شرایط را ایجاد کرد؟ بنظر من خیر. دخالت فعال مردم بسیار به شرایط در داخل کشور بستگی دارد. زمانی که مبارزه در ایران توده ای و گسترده شود، در شرایطی که مردم سقوط جمهوری اسلامی را قریب الوقوع ببینند، بنظر من، به یک عنصر فعال مبارزه سیاسی بدل خواهند شد. اکنون چنین نیست.
این واقعیت که هنوز مبارزه برای آزادی دانشجویان و کارگران و حتی فعالین حقوق زن محدود به جریانات چپ است، بیانگر پیگیری و میلیتانت بودن چپ است. بویژه در رابطه با فعالین کارگری و دانشجویان چپ ما این واقعیت را کاملا مشاهده میکنیم که جریانات دیگر تقلایی نمیکنند و جوششی از خود نشان نمیدهند. این واقعیت را باید به مردم نشان داد. این یک نمونه بسیار گویا برای شناسایی جریانات اپوزیسیون و تفاوت آنهاست. باید از این فرصت استفاده کرد. ملی – اسلامی ها و ناسیونالیسم پرو غرب را نزد مردم افشاء کرد.
یک دنیای بهتر: خطر جنگ کمتر شده است. آیا آمریکا و غرب کلا در صدد "سازش" با رژیم اسلامی هستند؟ مختصات چنین "سازشی" کدام است؟ چه نیروهایی میتوانند به چنین "سازشی" دست یابند؟
آذر ماجدی: بنظر من خیر. سیاست آمریکا و اروپا در قبال رژیم اسلامی همیشه تفاوت داشته است، باستثنای بریتانیا که کاملا از سیاست های دولت آمریکا پیروی میکند. جرج بوش هنوز خواهان جنگ است. مساله اینجاست که شرایط را باید فراهم کند. اکنون بوش هم در عرصه داخلی و هم بین المللی با معضلات بسیاری برای حمله به ایران روبرو است. گزارش اخیر سازمان های امنیتی آمریکا تا حدودی دست دولت بوش را در پوست گردو گذاشت. در محافل سیاسی در آمریکا، از این گزارش بعنوان کودتا علیه بوش نام برده اند.
در عرصه بین المللی نیز بویژه روسیه و چین با جنگ موافق نیستند. اما پیش از حمله به عراق نیز ما شاهد بودیم که آمریکا چندین ماه تلاش کرد، رشوه داد، مچ پیچاند، قلدری کرد، تهدید کرد تا توانست یک ائتلافی بسازد و علیرغم مخالفت های بسیار چه در سطح افکار عمومی و چه در سطح دولت ها، به عراق حمله کرد. بنظر من دولت بوش در تلاش ساختن شرایط است. آیا موفق خواهد شد یا نه؟ این یک سوال باز است.
سازش با رژیم اسلامی با در نظر گرفتن وضعیت رژیم اسلامی و اسلام سیاسی در منطقه بویژه در عراق، بمعنای شکست آمریکا تلقی خواهد شد. از همین رو است که ما شاهد تهدیدات اسرائیل علیه ایران هستیم. این امکان وجود دارد که اسرائیل به نمایندگی از آمریکا وارد این جنگ شود. همانگونه که به نمایندگی از آمریکا با حزب الله در لبنان جنگید. این واقعیت که دوران ریاست جمهوری بوش رو به پایان است، یک فاکتور مثبت به نفع ممانعت از جنگ است. باید همچنین در نظر داشت که تحریم اقتصادی فی الحال فشار بسیاری را بر مردم وارد کرده است. و قرار است که این تحریم گسترده تر شود. این نیز خود شکلی از جنگ است. گرسنگی دادن به مردم، تحمیل فقر و مشقت بسیار بیشتر دارد از مردم قربانی میگیرد. حتی اگر خطر حمله نظامی کمتر شده باشد، فشار ما برای پایان دادن به تحریم نباید متوقف شود.
یک دنیای بهتر: برخی معتقدند که "خطر" جنگ را نیروهایی بمنظور "سازش" با رژیم و کمرنگ کردن "جنبش سرنگونی طلبی توده  های مردم" مطرح کردند. در این راستا انتشار گزارش اطلاعاتی سازمانهای امنیتی آمریکا را دلیلی بر این ادعا میدانند. نظر شما چیست؟
آذر ماجدی: بنظر من این یک تحلیل پوچ است. این که ارتجاع از انقلاب و "خطر" پیروزی کمونیسم  بیشتر از جمهوری اسلامی در هراس است، یک واقعیت تئوریک درست است. اما متاسفانه ما اکنون در ایران با این شرایط مواجه نیستیم. یک جنبش وسیع برای سرنگونی وجود دارد ولی چپ نتوانسته است رهبری آن را بدست آورد. همین واقعیت که جنبش سرنگونی هنوز نتوانسته است رژیم اسلامی را به زیر بکشد، نشان دهنده ضعف رهبری است. از این رو اعلام اینکه آمریکا از جنبش سرنگونی مردم ترسیده است و دست به تمهیداتی برای سازش با رژیم اسلامی زده است، بنظر من یک تز خیالی است.
آمریکا در صدد عقب نشاندن رژیم اسلامی و ایجاد یک توازن قوای جدید با اسلام سیاسی در منطقه است. بدنبال جنگ افغانستان، عراق و این توازن قوا را تغییر دهد. بند و بست با بینظیر بوتو و اعمال فشار بر مشرف برای اجازه ورود دادن به بوتو یکی از این تمهیدات بود که با ترور بینظیر بوتو عبث بودن آن به اثبات رسید. سازش با جمهوری اسلامی در شرایط کنونی و با حفظ توازن قوای فعلی جایی در سیاست دولت بوش ندارد.
یک دنیای بهتر: جنگ و یا خطر جنگ به تحولات سیاسی در ایران شتاب قابل ملاحظه ای بخشید. مواضع بسیاری را شفاف تر کرد. ارزیابی فشرده شما از نیروهای سیاسی اپوزیسیون در قبال جنگ احتمالی چیست؟
آذر ماجدی: جریانات اپوزیسیون ملی – اسلامی و ناسیونالیسم پرو غرب به اصل خود رجعت کردند. بخشی از هر دو جریان صراحتا نشان دادند که پشت جمهوری اسلامی به خط میشوند، حتی اگر نق و نقی علیه آن سر دهند. بخش دیگری از ملی – اسلامی ها با اعلام صلح و حقوق بشر آرزوی دیرینه خود برای برقراری یک رژیم اسلامی از نوع دوم را آشکار کردند. اپوزیسیون پرو رژیم ملی – اسلامی نیز که به همین خط تعلق دارد برای شعار صلح و حقوق بشر هورا کشید و پشت آنها به خط شد.
بخش دیگری از ناسیونالیسم پرو غرب بطور خجلت زده ای از جنگ استقبال کردند. برخی رسما گفتند که پس بالاخره چگونه باید از شر رژیم اسلامی خلاص شد؟ جنگ تنها امکان است. متاسفانه در میان نیروهای چپ هم برخی با برخورد دوگانه به جنگ عملا به همین صف پیوستند. اعلام کردند که جنگ "فرصت هایی" ایجاد میکند. تحت نام سرنگونی طلبی مخالفت با جنگ و یا خواست صلح را ارتجاعی خواندند. ما را که از خطر سناریوی سیاه در صورت وقوع جنگ صحبت کردیم و کوشیدیم که خود و جامعه را برای مقابله با این خطر آماده کنیم، "طرفدار جمهوری اسلامی" خواندند. اینها نشان دادند که آماده چه میزان راست روی سیاسی هستند. سیاست سکوت در مقابل جنگ را پیشه کردند و به حملات زشت و راست به نیروهای ضد جنگ دست زدند. خوشبختانه خطر تا حدودی فروکش کرد، وگرنه با این سرعت این جریان بزودی در کنار راست ترین جریانات بین المللی قرار میگرفت.
حزب اتحاد کمونیسم کارگری سیاست مسئولانه ای در قبال جنگ اتخاذ کرد. یک موضع صریح و روشن علیه جنگ اتخاذ کرد و کوشید خود را برای شرایط جدید آماده کند. تلاش برای سرنگونی جمهوری اسلامی تحت شرایط جدید  و شعار نه به جنگ، نه به جمهوری اسلامی، زنده باد آزادی، برابری و رفاه را بعنوان شعار اصولی خود انتخاب کرد. در عین حال تلاش خود برای متحد کردن صفوف اتحاد کمونیسم کارگری را نیز به پیش برد. اکنون خطر جنگ کاهش یافته است. اما نباید بی خیال شد. باید کماکان آمادگی لازم برای این شرایط را حفظ کرد. مقابله با تحریم اقتصادی را نیز باید پیگیرانه به پیش برد.
رژیم اسلامی در همین مدت کوتاه سیاست سرکوب مخالفین را شدت داده است. بسیاری از فعالین را دستگیر کرده و مدتهاست که در شرایط سخت در زندان نگاه داشته است. ما فعالانه بر مبارزه برای آزادی این زندانیان و اعمال فشار بر جمهوری اسلامی متمرکز شده ایم. باید در کنار این سیاست مقابله با سیاست ارتجاعی تحریم اقتصادی و مقابله با هر نوع سیاست جنگ طلبانه را نیز به پیش ببریم. 
یک دنیای بهتر: انتخابات مجلس شورای اسلامی "تحرک جدیدی" را در اپوزیسیون پرو رژیم و بخشهایی از مشروطه خواهان براه انداخته است. آیا این جریانات "درسی" هم از شکست ها و افتضاحات سیاسی خود میگیرند؟ سیاست "انتخاباتی" مورد نظر شما چیست؟ این پدیده را چگونه باید افشاء و ایزوله کرد؟
آذر ماجدی: اینها درسی نمیگیرند، چون سیاست شان این چنین است. سیاست شان مماشات با رژیم اسلامی است. تلاش برای استحاله رژیم، برای تغییر از بالا. راه دیگری را نمیشناسند. اینها هیچوقت به مردم اتکاء نمیکنند، چون به روشنی میدانند که زمانی که مردم به خیابان ها بیایند و رژیم را به زیر بکشند، جایی برای آنها وجود نخواهد داشت. بقول مهدی بازرگان: "باران طلب میکنند، سیل میاید." ملی – اسلامی ها تمام موجودیت شان به وجود رژیم اسلامی بسته است. آنها خواهان یک رژیم اسلامی از نوع دوم اند. کمی اصلاحات میخواهند. میخواهند جناح قداره بند کمی از انحصار طلبی اش دست بردارد. این تمام آمال و افق آنهاست. از رفسنجانی به خاتمی و از خاتمی به رفسنجانی میروند. دنبال یک آخوند "اصلاح طلب" اند. چون آمالشان اینست، روشن است که درسی هم نمیتوانند بگیرند.
ما هیچگاه این مضحکه را انتخابات نخوانده ایم. این را مضحکه انتخاباتی نامیده ایم. 99 درصد مردم حق کاندیداتوری ندارند، اما رسانه های نعلین لیس و جریانات ملی – اسلامی آن را انتخابات میخوانند. همین واقعیت را باید گفت و افشاء کرد. البته مردم ایران هیچ توهمی نسبت به این مضحکه ندارند. مردم دلشان را به "انتخابات" خوش نکرده اند. مردم مترصد فرصت اند تا این رژیم را به زیر بکشند.
یک دنیای بهتر: پلنوم دوم حزب اتحاد کمونیسم کارگری در اواسط دسامبر برگزار شد. اطلاعیه حزب در این زمینه گزارش مفصلی از مباحٽ مطرح شده ارائه داده است. این پلنوم چه جایگاهی در زندگی حزب بنظر شما داشت؟ ارزیابی شما از نقاط ضعف و قوت حزب در این دوره چیست؟
آذر ماجدی: این پلنوم بنظر من نشان داد که حزب اتحاد کمونیسم کارگری توانسته است بعنوان یک حزب سیاسی جای خود را درون جامعه باز کند. حزب در شرایط بسیار سختی ایجاد شد. رهبری ح ک ک یک کمپین وسیع برای متلاشی کردن حزب سازمان داد. اما ما توانستیم علیرغم این شرایط و علیرغم جو دلسردی که تا حدودی درون جنبش کمونیسم کارگری بوجود آمده بود، اهداف خود را دنبال کنیم و بنظر من موفقیت های مهمی نیز کسب کرده ایم. این پلنوم به این شرایط پرداخت، نقاط قوت و ضعف حزب را تحلیل کرد و اعلام کرد که اکنون دوران فوق العاده تاسیس و جا افتادن سپری شده است و باید فعالیت های روتین و پروژه های اصلی حزب، تبدیل شدن به حزب رهبر، حزب سازمانده و اتحاد صفوف کمونیسم کارگری را با قاطعیت و تمرکز بیشتری دنبال کند.
پلنوم بر این مساله تاکید کرد که رشد حزب در داخل کشور بسیار امیدوار کننده و چشمگیر بوده است. روی آوری به حزب شتاب بسیار خوبی داشته است. ضمنا ما توانسته ایم که در زدودن فضای نفرت و سکتاریسم درون صفوف جنبش کمونیسم کارگری موفقیت های قابل ملاحظه ای بدست آوریم. اینها جای خوشحالی بسیار است. اما ما هنوز از حزب رهبر - سازمانده فاصله جدی داریم. باید این فاصله را سریعا طی کنیم. اوضاع خطیر است. این نکته ای بود که پلنوم بر آن مکث و تاکید بسیار کرد.
یک نکته قابل توجه دیگر، تفاوت این پلنوم با پلنوم و نشست هایی بود که ظرف دو سه سال گذشته در ح ک ک شاهد آن بودیم. در این پلنوم از هیاهوی پوچ، آژیتاسیون های توخالی و اغراق خبری نبود. همه فرصت داشتند که فعالانه در مباحث شرکت کنند. گزارشات و تحلیل ها با واقع بینی و احساس مسئولیت بسیاری مطرح میشد. روحیه های بالا و خوش بینی بر فضای پلنوم حاکم بود اما پاها بر زمین و مشغله ها واقعی بود. این یک پلنوم کمونیستی یک حزب جدی بود.

دیگر مصاحبه ها و میزگردهای انجام شده