چرا در کردستان عراق کمونیسم از تحولات دور ماند؟!!
شما دلایلش را ذکر نکردی اقای بزرگپور؟ !!!!
حسن معارفی پور

 

اقای جمال بزرگپور از فعالین حزب کمونیست ایران و کومه له، مقاله ایی را تحت عنوان اینکه چرا در کردستان عراق، کمونیسم از تحولات دور ماند؟ نوشته است که قرار بوده در این مقاله دلایل را توضیح بدهد، اما هیچ دلیلی واقعی که دور بودن کمونیسم یا حاشیه یی بودن ان را توضیح دهد، از سوی ایشان در این مطلب ارائه نشده است .
ظاهرن این مقاله، که درای غلط املایی زیادی هم می باشد در نقد متد حزب کمونیست کارگری و کمیته ی کردستان این حزب ( ایسکرا) نوشته شده است و سعی شده با نقد انها دلایلی که مانع توده ایی شدن کمونیست در کردستان عراق شد را توضیح بدهد ، اما من این مقاله را چندین بار زیرو رو کردم به جز یک دلیل کهنه که بیشتر از دو دهه است کومه له ان را تکرار می کند، هیچ دلیل واقعی و یا ذهنی ارائه نشده است . من شخصن کاری به نوشته های هپروتی حزب کمونیست کارگری و تحلیل های ماوراء بنفشی انان در مورد پدیده های اجتماعی و نقش کمونیست ها در کردستان عراق ندارم و هیچگونه همسویی با این گونه تحلیل ها ندارم، انها به حرکتی حتی ارتجاعی برچسپ انقلابی زده و تلاش می نمایند که سرخوردگی هایشان از رسیدن به قدرت سیاسی را با تحلیل های سراپا ذهنی و به دور از واقعیت جبران نمایند.اما در مورد تحلیل کومه له و کل افراد وابسته به این جریان در زمینه ی دلایل توده ای نشدن کمونیسم در کردستان عراق، باید بگویم که کومه له ی شیفته ی مام جلال و نزدیک به اتحادیه ی میهنی، همیشه توده ایی نشدن کمونیست را به کمونیسم کارگری و "هزیمت انان" در دهه ی 90 میلادی ربط می دهد و به این شکل خیال خود را از هر گونه تحلیل واقعی و مارکسیستی رها کرده و بیش از دو دهه پاسیفیسم و اردوگاه نشینی و قهوه خانه داری را با این دست تحلیل های مبتذل و سطحی توجیه می کند. همان طور که گفته شد،تنها دلیلی که اجتماعی نشدن کمونیسم در کردستان عراق را از نظر اقای بزرگپور توضیح می دهد، همین دلیل کهنه یی است که کومه له، تاکنون بعد از بیش از دو دهه، ان را تکرار می کند .
اما چرا کومه له خود را به کوچه ی علی چپ می زند و تمام کاسه کوزه ها سر کمونیسم کارگری می شکند.؟ اگر در تحولات سالهای اوایل دهه ی 90 میلادی کمونیسم کارگری دلیل توده ایی نشدن چپ بود چرا بعد از بیست سال واندی شما کومه له نتوانستید با تبلیغاتتون یک درصد جامعه ی کردستان عراق را با خود همراه کنید؟ !!!!!!!!!!!!!!!!!!!
چرا شما نتوانستید بخش اندکی از جامعه را با سیاست های خود هدایت کنید و به انان خط بدهید؟ چرا شما بعد از سالها حضور در کردستان عراق نتوانستید تاثیری بر فرهنگ ضد زن، عشیره ایی و عقب مانده ی مردم حتی دور و بر مقرتان بگذارید؟
چرا شما نتوانستید نیرویی باشید که جلو کشتن دهها هزار زن در این جامعه را بگیرید؟
چرا با تبلیغاتتون نتوانستید جلو ختنه شدن دختران را بگیرید؟
چرا نتوانستید وزنه ایی باشید، که چپ و کمونیست عراق به شما اعتماد کند؟
چرا نتوانستید جلو تصویت قوانین ضد زن و ضد بشری پارلمانی را بگیرید؟
چرا نتوانستید جلو کشتار کمونیست ها به دست دوستانتان در رهبری اتحادیه ی میهنی و حزب دمکرات در روز روشن را بگیرید؟
و هزاران چرای دیگر؟
کومه له به راحتی جواب می دهد که ما در این جامعه " مهمان " هستیم و اولویت برای ما کردستان ایران است. به این شیوه خود را از زیر بار مسئولیت هایی که بر دوش او گذاشته می شود، خالی می کند، اما نقدهای بی امانی که در این اواخر از جانب نیروهای اکتیو و کمونیست حاضر در صحنه ی کردستان عراق به کومه له شد، نشان داد که این جواب ها و جواب هایی از این قبیل نمی تواند برای مردم به پا خواسته از حکومت جنایتکار، ضد زن و عشیره ی کردستان عراق قابل قبول باشد .
اما برگردیم به مقاله ی اقای بزرگپور و تحلیل های کومه له، در زمینه ی عدم توده یی شدن کمونیست در کردستان عراق. از نظر من این دست تحلیل های سطحی وقهوه خانه ایی کومه له و اقای بزرگ پور،نمی تواند واقعیت جامعه ی کردستان را در طول دو دهه ی گذشته توضیح دهد. در مورد جنگ خلیج هم باید بگویم که همان طور کمونیسم کارگری در ان دوره به درست تشخیص داد، تحولات ان دوران به رهبری امریکا و هژمونی ناسیونالیسم کرد بود و اخر سر این ناسیونالیست ها بودند که قدرت را به دست گرفتند نه کمونیست ها. در روزها و ماههای قبل از قیام در شرایطی که شوراهای کارگری در جامعه ی کردستان، یکی پس از دیگر به صورت قارچ رشد می کرد و عمری بیشتر از قارچ نداشت، کمونیست های کردستان چگونه می توانستند در چنین جامعه ایی که هیچ گونه اگاهی طبقاتی، عامل پیوستن مردم به شوراها نبود و شوراها علیرغم رشد هرمی شان به همان شکل در اسرع وقت نابود می شدند ودر احزاب ناسیونالیست و قومپرست ادغام می شدند، قیام توده ایی ، انچه در ادبیات ناسیونالیست ها ( راپه رین ) نام گرفت، را در راستای منافع چپ و کمونیست کردستان سازمان دهی کنند و قدرت سیاسی را به دست بگیرند؟ !
از نظر من این تحولات کاملن تحت هژمونی ناسیونالیست ها بود و امریکا نقش اساسی در به قدرت رسیدن احزاب قومپرست و چاقو کش ناسیونالیست کرد را داشت. در این تحولات ناسیونالیست های قومپرستی همچون جلال طالبانی و اتحادیه ی میهنی کردستان به همراه مسعود بارزانی با کفش پلاستیکی و ملیشیایی بی سواد ، از کوه ها بر می گشتند و چون قبلن خوش خدمتی و چاکرمنشی خود را به امریکا ثابت کرده بودند، از تمام امکانات برای رسیدن به قدرت سیاسی برخوردار می شدند. در شرایطی که چپ و کمونیست کردستان به دلیل انکه از پایین ترین امکانات سازمانی، نیروی مسلح و ..... محروم بود روز به روز از قدرتش کاسته می شد و دامنه ی نفوذش کمتر می شد .
اقای بزرگپور اگر شما از جواب سوال خودتان فرار می کنید و تنها با تکرار یک مسئله می خواهید حوادث بیست سال گذشته را توضیح دهید دچار اشتباه شده اید. حزب شما و شما که امکانات مادی و تبلیغاتی و تمام مخارجتان توسط " حکومت کردی" تامین می شود و شما هم به عنوان یک "اپوزیسیون کورد"، و برادر مام جلال و دیگر سرکوبگران امروزی در " حکومت حریم " کردستان عمل می کنید، و همواره به عنوان مشاور این حکومت ظاهر شده اید، نمی توانید منافع مشترکی با کارگر و کمونیست کردستان عراق داشته باشید، همچنین جواب اینکه چرا کمونیسم در کردستان عراق توده ایی نشد، نمی تواند پیش شما به مثابه ی مدافعین ناسیونالیست های حاکم در کردستان عراق، باشد .
اما چرا کمونیسم توده ایی نشد؟
جواب این سوال و سوالاتی از این قبیل را تنها کسانی می توانند بدهند که منافع مشترکی با طبقه ی کارگر و کمونیست های کردستان و عراق داشته باشند و به عنوان مخالف وضع موجود در کردستان عراق عمل نمایند نه کسانی که هرگونه تغییر در ارایش سیاسی کردستان عراق را به ضرر خود ارزیابی می کنند و بهترین حالت ممکن برای انها همین حالت معلق و حاکم بودن اوباش ناسیونالیست در کردستان و عراق است .
شما و حزبتان ،هرگونه تحول انقلابی را مساوی با به خطر افتادن نان و اب و به گرو گرفتن زندگی مجموعه ایی انسان در تشکیلات کردستان حزبتان می دانید، مسلم است که نمی توانید از کمونیسم و کارگر کردستان دفاع کنید و همیشه حفظ وضع موجود را به نفع خود ارزیابی می کنید، به همین دلیل نمی توانید به توده ای شدن کمونیسم در کردستان عراق خوشبین باشید و حتی رشد کمونیسم کارگری( که از نظر من خیلی کند صورت گرفته و میگرد)، را به ضرر خود می دانید و همیشه به عنوان دشمن سر سخت اما غیر سیاسی کمونیسم کارگری در کردستان عراق ظاهر شده اید .
من در سطح کلی به این سوال شما سوالی که شما مطرح کرده و نتوانسته اید به ان جواب بدهید،جواب خواهم داد، در ادامه، متد محافظه کارانه ی شما که از هرگونه نقد به حکومت حریم کردستان پرهیز نموده و همچون دیگر دوستانت در کومه له، کمونیسم کارگری را عامل اصلی توده ایی نشدن کمونیسم معرفی نموده اید، نه سرکوب حکومتی و تبلیغات انتی کمونیستی و غیره به چالش می کشم و تلاش خواهم کرد تا درک غلط شما ار از این سوال و سوالاتی از این قبیل را با نقد های جدی بررسی نمایم .
دلایل توده ایی نشدن کمونیسم را باید در سه سطح بررسی کرد:1. سطح جهانی 2. منطقه ایی و 3. اوضاع حاکم در عراق و کردستان
به نظر من در یکی دو سه دهه ی گذشته با سر براوردن موج نئولیبرالی ( تاچریسم و ریگانیسم)، در نتیجه ی بحران دولت رفاه در بیشتر کشورهای سرمایه داری در اروپا و...،سوسیالیسم طبقه ی کارگر نیز به مثابه ی یک نیروی رادیکال و جدی که، در مقعطی توانسته بود مطالبات حداقلی خود را به دولت های سرمایه داری تحمیل نماید، دچار عقب نشینی شده و با فروپاشی سرمایه داری دولتی و سقوط دیوار برلین، این ضربات به پیکره ی چپ و کمونیسم در سراسر دنیا دوچندان شده و مرگ سرمایه داری دولتی در ان مقطع از جانب مدیای غربی و تئوریسین های ابله بورژوازی و نان به نرخ روز خور با مرگ کمونیسم و شکست کمونیسم تداعی شد و تاکنون بعد از گذشت دو دهه از فروپاشی شوروی هنوز تبلیغات و جنگ سرد ضد کمونیستی از جانب مدیای غربی، نوکر و دیگر نهادهای وابسته به سرمایه داری جهانی ادامه دارد .
در شرایطی که در بیشتر دنیا مردم شعار مرگ کمونیسم را سر می دادند کردستان عراق به عنوان پایگاه کمونیسم و به عنوان یکی از قوی ترین قطب های کمونیستی عمل می کرد. اما این شرایط نمی توانست در کردستان عراق تداوم یابد در صورتی که چپ و کمونیسم در منطقه تقویت نشود و قدرت سیاسی به دست کمونیست های نیفتد. در شرایطی که شوروی سقوط کرده بود و امریکا به عنوان یکه تاز میدان، دنبال بهانه ایی بود تا زور بازویی به جهانیان نشان دهد و یکه تازی خود را ثابت کند، به بهانه ی حمله ی صدام حسین به کویت، عراق را اشغال نمود و با متحدان خود (نیروهای ناسیونالیست کرد ) ، توانست افق مبارزاتی مرد م در کردستان عراق را به طرف خود بچرخاند و با زور پول، امکانات و غیره، ایدئولوژی کثیف ناسیونالیستی و قومپرستی که موید نئولیبرالیسم جهانی بود، را به خورد مردم بدهد و نئولیبرالیسم و انتی کمونیسم درمقابل کمونیسم در کردستان پیروز گردد .
در سالهای بعد از فروپاشی دیوار برلین، تاکنون در کردستان عراق چرندیات لیبرال های جهانی و خزعبلات میدیای غربی از جانب احزاب قومپرست و چاقوکش حاکم در کردستان عراق نشخوار می شود و به خورد مردم کردستان داده می شود .
مدارس، دانشگاه ها، بازار و محیط کار به مکانی برای مغز شویی انسان ها تبدیل شده است که در ان فرهنگ پوسیده ی ناسیونالیست کورد و خاطرات حماقت امیز و حلقه به گوشی های امثال ملا مصطفی بارزانی و شرخر های لمپنی چون جلال طالبانی و ارازل و اوباش دور و برشان، به عنوان تاریخ به صورت اسطوره وار به خورد مردم داده می شود .
در شرایطی که، از نوکران رژیم های شاهنشاهی، خادمین جمهوری اسلامی، دولت ترکیه، سوریه و متحدین استراتژیک امریکا قهرمانان کاریزماتیک ساخته می شود و امکانات عظیم این منطقه صرف مدیای بی ارزش مغز شویی و شبه فاشیستی کوردی می شود و کمونیسم جامعه با پایین ترین امکانات تبلیغی و اطلاع رسانی، بزرگترین محدودیت های امنیتی، مالی و غیره به فعالیت ادامه داده، چگونه می توان انتظار داشت که کمونیسم بتواند در چنین شرایطی توده ایی شود!!. در شرایطی که فراعنه ی ناسیونالیست کورد بر دریایی از صورت باد اورده ی ناشی از پول نفت و کمک های مالی دول غربی تکیه زده اند، کمونیست ها به صورت خود کفا با حداقل امکانات، با سرکوب ،ترور ، توحش، حمله ی نظامی و کشتار در روز روشن روبرو بوده اند. در شرایطی که ناسیونالیسم هژمونی اش توسط امریکا تثبیت شده بود و در شرایطی که کوردایتی، اخلاقیات کوردی، جامانه ی کوردی، کمربند کوردی، ادامس کوردی و تخم مرغ کوردی و ................ از طریق مدیای حاکم به مقدسات مردم تبدیل شده بود و هر چه غیر کوردی بود را با عناوین تحقیر امیز از قبیل عجم و ... مسخره می کردند چگونه کمونیست که نوید دهنده ی دنیایی به دور از قومیت،مذهب، رنگ پوست ،نژاد، ناسیونالیسم و دیگر ایدئولوژی های دست ساز بشریت نامتمدن است، می تواند زمینه ی توده ایی شدن را پیدا کند؟
در این شرایط کمونیست ها که، برای متحد کردن کارگران و زحمتکشان کردستان تلاش می کردند، با موج عظیمی از تبلیغات ضد کمونیستی و شوینیستی روبرو می شدند، که گذر از ان و تلاش برای پاک کردن ذهن توده ها از این سموم کثیف و ضد بشری نیاز به دهها سال کار و فعالیت و تبلیغات و حتی انقلاب عظیم فرهنگی داشت .
در شرایطی که طبقه ی کارگر کردستان الوده به سموم ناسیونالیسم کورد بود، تبلیغ انترناسیونالیسم پرولتری و کمونیسم نمی توانست زیاد تاثیر گذار باشد و حتی با نوعی تنفر از جانب اقشار لمپن پرولتاریا و ملیسشای مزد بگیری که از روی ناچاری و بیکاری به این کار روی اورده بود،روبرو می شد .
در شرایطی که احزاب چاقوکش حاکم برای انکه در رقابت با جریانات اپوزیسیون اسلامی کرد جا نمانند، مشغول مسجد سازی بودند و از طریق همین مساجد کهنه ترین و ارتجاعی ترین خزعبلات و مخدارت را در گوش مردم می خوانند، چپ و کمونیست جامعه تریبونی برای تبلیغ اندیشه های رادیکال خود نداشت و رادیوی حزب کمونیست کارگری هر روز مورد اماج نظامی اوباش و نیروهای حاکم درکردستان عراق، قرار می گرفت. روزنامه های کمونیستی یکی پس از دیگری توقیف می شد .
در شرایطی که اسلامی ها و مرتجعین ادمکش وابسته به جمهوری اسلامی از بیشترین امکانات تبلیغی، مادی،برخوردار بودند و از لحاظ امنیتی هم کمترین مشکل برایشان ایجاد می شد، کمونیست ها هیچکدام از این امکانات را نداشتند .
در شرایطی که اسلامی های مرتجع با توجه به امکاناتی که داشتند مشغول پخش غذا و پول در بین اقشار کم درامد جامعه بودند، کمونیست ها توانایی اداره ی یک رادیوی محلی یا یک روزنامه را هم نداشتند .
دوست عزیز اقای بزرگپور تاریخ بیست سال گذشته از هر لحاظ چه در بعد جهانی،چه منطقه ایی و چه کردستانی گواه این است که این نه " شکست و هزیمت " کمونیست کارگری ایران و تاثیرات ان بر کمونیسم کارگری عراق، بلکه سرکوب، تبلیغات ضد کمونیستی، عروج نئولیبرالیسم جهانی، اشغال عراق توسط امریکا و دهها دلیل واقعی دیگر مانع رشد کمونیسم و دور افتادن کمونیست ها از قدرت سیاسی شد .
در مورد تحولات اخیر هم باید بگویم که این تحولات ناشی از شکست و بمبست نظام سرمایه داری در سطح جهانی، بمبست نئولیبرالیسم و بحران نظام سرمایه داری در سطح جهان و تحولات و انقلابات شمال افریقا و خاورمیانه بوده و است. کمونیست ها در کردستان علیرغم قلت نیرو و هر ضعفی که داشته باشند همواره تلاش نموده اند یک پای ثابت حرکت های انقلابی در این جامعه باشند و همواره در صف مقدم مبارزات رادیکال و کارگری در این جامعه قرار داشته اند . اگر طبقه ی کارگر در کردستان عراق نتوانسته تاکنون خود را از توهمات ناسیونالیستی و قومپرستی رها کند در حقیقت به دلیل غالب بودن فرهنگ حاکم از طریق مدیای ناسیونالیستی و مغلوب بودن کمونیست ها در این جامعه در بین سگ و گرگهای رنگارنگ بورژوا ناسیونالیست است و نه فقط ضعف کمونیست ها .
به نظرمن کمونیسم کارگری در کردستان عراق دارای اشکالات زیادی است و نقدهای اساسی هم وارد استف که اگر لازم باشد در مطلبی دیگر به ان خواهم پرداخت، اما همین را اشاره می کنم که در شرایطی که روبنای سیاسی حاکم در جامعه ی کردستان قبیله ایی و عشیره ایی بود و اسلحه حرف می زد، کمونیست ها نباید متوهم می شدند که تنها با کار در اتحادیه های کارگری و ار طریق مبارزه در محیط کار می توانند به قدرت برسند، در شرایطی که تمام احزاب از احزاب حاکم گرفته تا اپوزیسیون اسلامی اسلحه به دست گرفته و قدرت خود را با زور اسلحه نشان می داد، کمونیست ها باید یک تشکیلات وسیع مسلح پرولتری درست می کردند و هرگونه تعرض از جانب ارازل و اوباش حاکم و اپوزیسیون اسلامی و دیگر نیروهای مرتجع را با اسلحه و به شیوه ای قهر امیز پاسخ می دادند، در این شرایط کمونیست ها می توانستند وزنه ایی قوی در تحولات اجتماعی باشند و در انتقال قدرت نقش زیادی ایفا نمایند .
29.07.2011